تاریخ

باستان شناسی و سیاست (پرتوی بر ژرفنای بحران عراق)

تصویر طاق کسری، تیسفون یادگار مهرداد یکم اشکانی در نزدیکی بغداد

نویسنده: اکبر جمالی

همانگونه که اگر روزی کسی بفهمد که پدر یا مادر واقعی او کس دیگریست ، زندگی او دگرگون می شود و ناگذیر وارد مناسبات و روابط اجتماعی و عاطفی متفاوتی می شود، کشور ها و ملتها نیز چنینند. همان تاثیری که احساس خویشاوندی در زندگی و روابط اجتماعی فرد دارد به زندگی و روابط ملتها و کشور ها نیز قابل تعمیم است. (مثل رابطه ی انگلیس با امریکا و کانادا و نیوزلند و استرالیا). با این حال هر چه قدر کشوری کهن تر باشد یافتن خویشاوندان دشوار تر می شود و چه بسا که خود این ملت یا کشور نداند که کیست یا خویشاوندان او کیستند.

در نظریه های جدید علم سیاست مفهوم «هویت» یا «کیستی» در مرکز تحلیل سیاسی قرار گرفته است. پیش از این فرض بر این بود که مبنای رفتار سیاسی منافع و علائق است. ومهمترین منفعت نیز حفظ بقا است. و برای حفظ بقا: بدست اوردن ، نگهداری و افزایش قدرت بنیاد رفتار سیاسی است. و ایدئولوژی ها تنها پوششی بر منافع و قدرت هستند. اما نظریه های جدید با قبول این اصل کهن واقع گرایی سیاسی بر مفهوم «ما» و «دیگری» به عنوان پیش نیاز پیگیری منافع تاکید می کنند. در واقع نخست باید گروهی به عنوان «ما» در مقابل یک «دیگر» یا «دیگران» شکل بگیرد. این «ما» ماهیت منافع و همچنین دوست و دشمن را تعیین می کند. در واقع منافع اگر چه نقطه ی عزیمت هر تحلیل سیاسی است اما ماهیت و کیفیت این منافع را هویت کشور ها تعیین می کند. اما هویت مفهومی پویا است. انچه هویت را پویا می کند خاصیت ذهنی ان است یعنی عنصر اگاهی می تواند ان را دگرگون کند. در تاریخ مثالهای زیادی وجود دارد که اقوام هنگامی که به تعریف نوینی از کیستی خود رسیده اند مسیر خود را تغییر داده و منافع جدیدی تعریف کرده اند و دوست و دشمن خود راتغییر داده اند. بهترین مثالها اگاهی اروپائیان از تبار خود و بازگشت به یونان است. در ایران هم بازگشت به عصر باستان چنین بوده است.

مجموعه ای از دانشها همچون باستان شناسی و زبان شناسی در دوران مدرن به کمک کشور ها آمده اند تا هم خود را بهتر بشناسند و هم خویشاوندان و دوست و دشمن خود را. به همین خاطر دانش باستان شناسی بسیار مورد توجه قرار گرفته است و همه ی کشور ها تلاش دارند تا با ان تاریخ و تمدن خود را به رخ دیگران بکشند.

عراق «گهواره ی تمدن » بشری نیز در کانون مطالعات باستان شناسی قرار داشته است. یکی از مهمترین یافته های باستان شناسی در دو سده ی اخیر کشف تمدن های بین النهرین بوده است. تمدن های سومر، اکد ، اشور و بابل. بنابراین عراق به عنوان یک دولت ملت جدید این افتخار را داشت تا به جهانیان بگوید که خواستگاه تمدن بشری بوده است. بنابراین ملت عراق باید خود را فرزندان سومری ها ، اکدی ها ، اشوری ها و بابلی ها می دانستند.

در میان این چهار تمدن بین النهرین سومر از دیگر تمدنها اهمیت بیشتر و غیر قابل مقایسه ای داشته است. چرا که تاریخ عراق و تاریخ جهان و تاریخ تمدن بشر از ان اغاز می شده است. سومر کهن ترین تمدن جهان بوده (کهن تر از مصر باستان )و بیشتر دستاوردهای دیگر تمدن های بین النهرین همچون اختراع خط و چرخ متعلق به سومر بوده است و تمدنهای دیگر تنها دستاورد های سومر را تقلید کرده بوده اند . و دیگر اینکه باستان شناسان دریافتند که به احتمال زیاد نام عراق بر گرفته از اوروک (Uruk) پایتخت یک دوره ی تمدن سومر در نزدیکی خلیج فارس بوده است. بنابراین سومر تبدیل به بنیاد دولت – ملت نوین عراق شد.

اما مشکل هویتی هنگامی پدیدار شد که باستان شناسان دریافتند که یک شکاف مهمی میان سومر و سلسله های موازی و پس از ان یعنی اکد و اشور و بابل وجود دارد. سومری ها از قوم و نژادی متمایز از سه سلسله ی دیگر بودند. در حالیکه سومری ها به زبانی ناشناخته و متمایز سخن می گفته اند آکدی ها و اشوری ها و بابلی ها همه به یکی از شاخه های زبان سامی که نیای زبان عربی است سخن می گفته اند در واقع بین النهرین باستان محل نزاع دو قوم متمایز سومری و سامی بوده است . و در پایان، عصر زرین تمدن سومر با تهاجم آکدی های سامی تبار به پایان رسیده بود. و پس از ان سومری ها- علی رغم کوشش های بسیار و کامیابی های گذرا- دیگر هرگز نتوانستند در مقابل رقبای سامی سر براورند و سرکوب سرنوشت تاریخی انها بوده است.با این حال خط و زبان سومری تا بعد از میلاد مسیح هم در عراق رایج بود و بسیاری از متون مقدس به این خط و زبان تعلیم داده می شد.

بازماندگان آشور هنوز هم در عراق پراکنده هستند و خود را نیز آشوری می نامند که به نظر می رسد که اشوری ها کمی متمایز از اکدی ها و بابلی ها بوده اند. قبایلی هم در اطراف بصره و در طول مرزهای ایران وجود دارند که سبک زندگی متفاوت تری از دیگر اعراب دارند . این گروه “معدان” یا عرب الاهوار و به فارسی ” عرب های هور ” نامیده می شوند. برخی از باستان شناسان معتقدند که انان بازمانده گان سومری ها هستند. دین انها تشیع است و اداب و رسوم و سبک زندگی خاصی دارند و همواره تحقیر شده ، ستمدیده و سرکوب شده بوده اند.

بابل تداوم آکد بوده و زبان انها همان زبان سامی اکدی بوده است. (این نکته هم قابل ملاحظه است که دولت اشور به وسیله ی ماد ها و دولت آکد هم به دست گوتی های زاگرس نشین و دولت بابل و همه ی دیگر دولتهای سامی به وسیله ی هخامنشیان از میان رفت. اما سومر بدست اشور و سپس بابل از میان رفت با این حال انان چندین بار دوباره برگشتند و دولتی ساختند اما همه مستعجل بود. و احتمالا سیاست مدارای مذهبی هخامنشیان تاثیر زیادی در احیا و تداوم فرهنگ و زبان سومری داشته و همین سیاست باعث شده تا دولت حیره از میانه ی دوره اشکانی تا انتهای ساسانی جز اقمار ایران به حساب آید. )

بازگشت به هر دوره ی تاریخی هم دلیل و هم پیامد های ویژه ی خود را دارد. اشور و اکد و به ویژه بابل (به خاطر آوازه ی حمورابی و معماری های ان ) مورد علاقه ی بعثی ها و سومر مورد علاقه ی شعیان عراق بوده است. در عراق امروزی افتخار بر تمدن سومر به معنای نفی ماهیت سامی هویت عراقی بوده است. پژوهش های باستان شناسی با حساسیت زیادی درباره بین النهرین همچنان ادامه دارد (البته به کوشش باستان شناسان غربی و در دانشکده های باستان شناسی.)

این بحث در جهان و فرهنگ عرب اگرچه بحث جدیدی بوده است اما یک قرینه نیز در فرهنگ کهن عرب دارد. اعراب بیش از دیگر اقوام – به خاطر ذات قبیله گرایی- به نسب گرایی اهمیت می داده اند و دانشی به نام نسب شناسی نیز تاسیس کرده اند که در همه ی حوزه ها از سیاست تا ازدواج و ارث و الهیات (علم انساب، علم رجال و شجره شناسی ) ان را دخالت می داده اند. با این حال انچه از نظر هویتی و سیاسی مهم بوده است تقسیم اعراب به دسته هایی چون قحطانی و عدنانی یا عاربه و مستعربه بوده است که مقصود اصلی نشان دادن اصالت عربی برخی و درنتیجه فخر فروشی و امتیاز اجتماعی خواهی بوده است و تحقیر دیگران به اصالت نداشتن یا بی اصل و نسب بودن ، و در نتیجه محروم داشتن انها از امتیازات اجتماعی و حتی دینی و سیاسی بوده است. با این حال اعراب اصیل همواره اعراب قعر شبه جزیره بوده و اعراب عراق و مناطق دیگر اصیل به حساب نمی امده اند و از امتیازات سیاسی و معنوی نیز محروم بوده اند.

( این نکته ی مهم نیز باید اشاره شود که مصریان باستان اگرچه عرب نبوده اند اما یکی از اقوام سامی بوده اند و زبان انان همخانواده با زبان عربی بوده است. بنابراین تغییر زبان مصری به عربی ( و دیگر زبانهای صحرای افریقا به عربی) به خاطر نزدیکی و همخانوادگی این زبانها با عربی بوده است. همچنین مصری ها و اعراب همه از یک قوم و نژاد و فرهنگ و تمدن بوده اند. اما سومری ها از بنیاد، قوم و نژاد متمایزی با اعراب و دیگر اقوام سامی بود ه اند. بنابراین در اینده و با گسترس اگاهی های قومی احتمال جدایی بیشتر عراق از جهان عرب و مرکزیت بیشتر مصر در این جهان وجود دارد.)

شکاف مهم دیگر، شکاف اموی- عباسی است که تقابل دو مرکز دمشق و بغداد بود. در حالیکه بخشی از اعراب دمشق را مرکز امپراطوری اسلامی قرار داده بودند و قرائت خاصی از اسلام و مسائل قومی، قبیله ای و نسبی (بنی امیه) و رابطه ی ان با میراث پیامبر اسلام و قریش (قبیله ای که نام ان در قران امده) داشتند گروه دیگر با مرکزیت بغداد( در همسایگی تیسفون) که روزگاری پایتخت ساسانیان بود پرچم بنی عباس و تشیع را بر افراشتند . امروزه امویان مورد احترام اعراب سنی هستند اما شیعیان به خاطر بد عهدی خلفای عباسی کشتن امامان شیعه به هردو گروه امویان و عباصیان به چشم «غاصب» نگاه می کنند که ترجمه ی متافیزیکی به سیاسی ان این است که هر دو دولت اموی و عباسی به یکسان دولت های بیگانه ای بودند که بر ما (مردم جنوب عراق ) حکومت کرده اند و همچنین عرب بودن و قریشی بودن مبنای مشروعیت حاکمیت نیست.و از انجا که انها دیگر هرگز نتوانستند تا دولتی بنیان نهند به منتها علیه ارمانگرایی سیاسی کوچیدند. (نظریه ی نامشروع بودن همه ی حکومت ها جز حکومت امام معصوم و امام معصوم غایب. این اندیشه ریشه در اندیشه سیاسی ایرانشهری دارد هر چند این احتمال وجود دارد تا کهن تر از ان هم بتوان رد پای انرا جستجو کرد اما کهن ترین و بهترین پرداخت ان در متافیزیک ایرانی بوده است.)

این یافته های باستان شناسی با این فرهنگ نسب شناسی قبیله گی عربی در امیخت. ضمن انکه دیگر شکافها، مثل شکاف شیعی و سنی که خود از بنیاد ریشه در این شکافها داشتند یا در طول تاریخ بر شالوده های نامرئی این شکافها بنیان نهاده شده بودند هر کدام به سمت شکاف خود متمایل شدند.

بنابراین در عراق جدید یک شکاف هویتی پدید امد که در یک سوی ان: جنوب عراق، سومر، شیعیان، ناسیونالیم بین النهرینی ، عرب ناخالص (بی اصالت) ، عباسیان ، بغداد، آرمانگرایی سیاسی ، اقلیت قرار داشت و در سوی دیگر این شکاف: شمال غرب عراق، مجموعه ی آکد، بابل و اشور، ، سنی ها ، ناسیونالیسم عرب و عرب خالص (اصیل ) ،امویان، دمشق، واقع گرایی سیاسی، اکثریت قرار داشت. همه ی این شکافها در تاریخ ایجاد شده اند و گسترش یافته اند اما انچه این شکاف را در دوران معاصر تعمیق کرده است افزوده شدن شکاف باستانی سومری – سامی است. شکاف سومری-سامی که در تاریخ بین النهرین بوده و به طور ناخوداگاه مبنای همه ی شکافهای بعدی یعنی عرب غیر اصیل و اصیل و سپس شکاف شیعی و سنی بوده اکنون خود نیز به اگاهی در امده و اساسا عرب بودن عراق را مورد پرسش قرار داده است که ترجمه ی ان در فضای سیاسی داخلی ضدیت با ناسیونالیسم عرب و در روابط خارجی یافتن دوستانی خارج از جهان عرب است. هر چند ممکن است که خود را در پوشش منازعه ی شیعی و سنی نشان دهد.

بنابراین بی دلیل نیست که عراق سنی خود را پرچم دار ناسیونالیسم عرب معرفی می کرد اما عراق شیعی علاقه ای به ناسیو نالیسم عرب ندارد و بیشتر به «بین النهرین گرایی» معطوف است. .منازعه ی اخیر شیعی و سنی نیز باید در پرتو این تحولات هویتی در تاریخ درک شود.

به نظر می رسدکه سومر انچنان که فکر می شد برای همیشه از میان نرفته است و بذر ان در خاک عراق هزاران سال صبر کرده است تا پس از جنگی خونین سر براورد . اما همان طور که سومر در گذشته خویشاوندی نداشت وارث ان هنوز هم تنهاست. و البته این وارث احساس خویشاوندی سابق را با بقیه ی اعراب نیز ندارد چرا که دیگرهم او می داند که دیگر اعراب برداران واقعی او نیستند و هم دیگر اعراب او را برادر واقعی خود نمی دانند. و همچنین به نظر می رسد که رابطه ای ویژه بین روح سومری و روح شیعی نیز وجود دارد. (معبد سومری ها زیگورات بود. زیگورات ها عبادت گاه هایی بودندکه اگرچه سومری ها ان را ابداع کرده بودند اما این نوع دین و معبد از سومر نه تنها در اکد و بابل و اشوربلکه همچنین در ایلام و سیلک (کاشان) و دیگر مناطق فلات ایران هم گسترش یافت. بنابراین سومر اگر چه از میان رفت اما دین سومری تداوم یافت. به عبارت دیگر روح سومری در قالب نوعی ایمان دینی در تاریخ به راه اوفتاد. ) و امروز گروهی خاص در جنوب عراق قرن هاعلی رغم همه ی سرکوب ها این دو (هویت سومری و ایمان شیعی) را جداگانه در ضمیر خود حفظ کرده اند و انها را امروز پایه های هویت یگانه ای قرار داده اند.

دکمه بازگشت به بالا