ارزیابی حکومت رضاشاه بزرگ به مناسبت سوم اسفندماه
در تحلیل نهایی و ارزیابی دستاوردهای هر حکومتی شرایط و الزامات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی- اجتماعی آنزمان را باید در نظر گرفت. این شرایط میتواند برساخته خود حکومت باشد و یا به آن به ارث رسیده باشد. حکومت رضاه شاه بزرگ را نیز باید در همین چهارچوب ارزیابی کرد. ایرانی که انقلاب مشروطه را پشت سر گذاشته بود و برای رسیدن به آرمانهای آن تلاش میکرد، با دوران هرج و مرج گونه اواخر سلسه قاجار، بی ثباتی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را تا مرز فروپاشی تجربه میکرد. در چنین شرایطی بود که رضا شاه بعد از تاجگذاری در مجلس ملی کار خود را شروع کرد که میتوان از منظری متفاوت به ارزیابی کارنامه حکومت وی پرداخت؛ اما یک نکته مهم را نباید از نظر دور داشت: در روزگار گذار از سنت به مدرنیته، الزامات، واقعیات و منطق مناسبات دوران گذار را باید معیار قضاوت نهایی و کیفی آن قرار داد.
انقلاب مشروطه گذار از سنت به مدرنیته را در حوزه ذهن ایرانیان ایجاد کرده بود یعنی ایرانیان به این باور رسیدند که باید از سنتهای پیشین در ساحت سیاست، اقتصادی و فرهنگ گذر و تغییر کنند. این امر یعنی تغییر در حوزه ذهن که از منظر فلسفی مقدم بر حوزه عین است. با اینحال برای تکمیل شدن نیاز است تا این تغییرات در حوزه عین نیز پیگیری شود که اثرات آن در سه حوزه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی- اجتماعی قابل مشاهده و ملموس باشد. در چنین شرایط کسی باید زمام امور را در دست بگیرد که چنین ضرورتی را نخست خود تجربه کرده باشد و سپس بر آن باشد که آنرا در حوزه عین و در ساختارهای سه گانه ای که به آن اشاره شد پیگیری و اجرا نماید.
رضا شاه بزرگ با چنین درک و رویکردی کار خود را شروع کرد که برخی از مهمترین دستاوردهای حکومت وی را میتوان به اختصار چنین بر شمرد:
نخستین و مهمترین دستاورد حکومت رضا شاه بزرگ را باید در اعمال حاکمیت ملی، بازگشت قدرت و اقتدار ملی به دولت مرکزی و نیز ثبات سیاسی دانست که ماحصل آن حفظ یکپارچگی و تثبیت تمامیت ارضی، ارتقا امنیت عمومی و در نهایت پایه ریزی بنیانهایی دانست که میتوان از آن با عنوان شکل گیری “دولت مدرن” در ایران معاصر یاد کرد. دولت مدرنی که حاصل گذار از سنت به مدرنیته ای ست که آغاز آن با انقلاب مشروطه رقم خورد. اهمیت تشکیل دولت در معنای مدرن از آن روست که فلاسفه ای مانند هِگِل آلمانی دولت را برآیند “روح قومی و آگاهی ملی” میدانند که در حوزه ذهن اتفاق افتاده و سپس خود را در قالب تأسیس دولت در حوزه عین نشان میدهد.
دستاورد دیگر حکومت رضا شاه بزرگ را باید در تأسیس یا تقویت نهادهای سیاسی و مدنی دانست که یا پیش از ان به مانند مجلس دوران فترت یا ضعف خود را میگذراندند یا فرصتی برای شکل گیری نیافته بودند. مجلس قانونگذاری و ساز و کارهای مربوط به آن یعنی قوه مقننه و تأسیس نهاد دادگستری مدرن، دو اقدام بنیادین برای پوشاندن جامه عمل به یکی از مهمترین آرمانهای انقلاب مشروطه یعنی “شکل گیری حکومت” قانون بود. تأسیس دیگر نهادهای مدنی و مدرن مانند آموزش و پرورش مدرن، تأسیس اولین دانشگاه مدرن یعنی دانشگاه تهران، بنای تقسیمات اداری و شهری جدید مانند شهرداری، بنیان امور اسناد و املاک و امور سِجِل و شناسنامه، بنیان سیستم بانکداری و پولی مدرن مانند تأسیس بانک سپه و یکی دیگر از اقدامات مهم یعنی بنای آرتش منظم و مدرن که در نهایت به گشترس امنیت عمومی کشور که به هرج و مرجهای اواخر سلسله قاجار پایان داد و توانست حاکمیت دولت را اعمال نماید.
اما یکی دیگر از مهمترین دستاوردهای حکومت رضاشاه بزرگ را باید در تلاش وی برای ایجاد دولتی سکولار و جدایی دین از امر حکمرانی دانست. نهاد قدرتمند دین و نمایندگان آن یعنی روحانیت برای قرنها به طور سنتی رابطه تنگاتنگی با نهاد خلافت و بعداً پادشاهی در ایران داشت و این برای نخستین بار بود که با تأسیس دولت مدرن دین و روحانیت از ساحت حکمرانی رانده شدند. سکولار دموکراسی از مهمترین دستاوردهای بشر در حوزه سیاست است که با تأسیس دولت مدرن شکل گرفته است.
یکی دیگر از مهمترین دستاوردهای حکومت رضا شاه بزرگ را باید در سال 1307 و الغای قانون برده داری پس از بیش از هزار سال دانست. دستاوردی مهم که کمتر بدان توجه شده است. این دستاورد بعداً در زمان شاهنشهاه آریامهر با الغای نظام ارباب و رعیتی و اعطای حق رأی و دیگر حقوق به زنان تکمیل و پیگیری شد. اقدامی که در عمل باعث حضور نیمی از باشندگان جامعه یعنی زنان و مشارکت آنان در امور جامعه شد و “انسان به ما هٌوَ انسان” یعنی به صرف اینکه انسان است فارغ از جنسیت از طبیعی ترین حقوق خود برخودرا شد.
دستاورد مهم دیگر حکومت رضاشاه پرداختن و توجه ویژه به امر فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران بود. این موضوع از آن روی اهمیت دارد که “هویت ملی” هر کشوری در گرو شناخت و تکریم تاریخ و فرهنگ و ادب خود میباشد. بیشترین تلاشها در جهت بازیابی و بازتعریف هویت ایرانی با روی کارآمدن فرزند ایران یعنی رضاشاه بزرگ شروع شد. “هویت ملی” و پرداختن به آن از جنبه دیگری نیز اهمیت دارد: یکپارچگی و اقتدار ملی، دمیدن روح ملی گرایی و احساس ملت بودن که خود مقدمه ای بر توسعه سیاسی و تأسیس نهادهای مدرن و مدنی در این حوزه خواهد شد.
دستاوردهای حکومت رضاشاه بزرگ البته منحصر به این چند موارد نمی باشد و بسیاری از بنیانهای مدرن و مترقی دیگر از جمله تأسیس زیرساختهای اقتصادی مانند خطوط راه آهن بینظر و جاده های سراسری، سیستم بهداشت عمومی مدرن، بیمه و امور مربوط به آن، سیستم مالیاتی مدرن، سازمان بنادر و امور مربوط به آن و امور دریانوردی، نقشه برداری، اعطای آزادی به زنان برای حضور در جامعه و رهایی از پستوی خانه ها و دستاوردهای بسیاری دیگر که میتوان به این لیست افزود. اما در پایان بار دیگر لازم است که اشاره کرد که معیار نهایی قضاوت و ارزیابی کیفی دستاوردهای حکومت رضاشاه بزرگ آنگونه که گفته شد باید به الزامات دوران گذار از سنت به مدرنیته و منطق حاکم بر مناسبات این دوران گذار توجه کرد.
از همراهی و توجه شما نیز سپاسگزاریم و ما را با لایک، کامنت و اشتراک گذاری پشتیبانی کنید